--- > <----
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
بدردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ