روزی که الفبای انا العبد نوشتیم
گفتیم که ما نوکر ارباب بهشتیم
یک پیرهن مشکی و یک بیرق روضه
بانی شد و ما بنده ابلیس نگشتیم
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
خورشید به سوگ مصطفی می گرید
مهتاب به حال مجتبی می گرید
در مشهد دل چه کربلایی برپاست
قومی به شهادت رضا می گرید
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
دعا کنید که من ناپدید تر بشوم ...
که در حضور خدا رو سپیدتر بشوم ...
بریده های من
آن سوی عشق گم شده اند ...
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
زبان حال . . .
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
خیانت قصه تلخی است اما از که می نالم
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را
نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم
که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را
کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را
نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش آهوان صحرا را
چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیدهتر کردی معما را
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
زبان حالی بس غریب . . .
عادت نکن به من
تغییر می کنم
دلگیر می شوی
بگذار بگذرم
من با زمین بدم
افسرده می شوم
افسرده می شوی
بگذار بگذرم
پایم که بسته شد
من هرز می روم
تو غصه می خوری
من غصه می خورم
دستم که بند خورد
بد خلق می شوم
آزرده می شوی
بگذار بگذرم
بگذار بگذرم
اینجور بهتر است
من خاطر تو را
مخدوش می کنم
تو اهل ماندنی
من بی قراری ام
ژولیده می شوی
بگذار بگذرم
من اهل نیستم
اهلی نمی شوم
من ناگواری ام
من بیگداری ام
تو هیبت درخت
من باد رهگذر
ما را نمی شود
بگذار بگذرم . . .
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد ، تو هرچه هم که بخوانی غزل نمی فهمد
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
مردان خدا پرده پندار دریدند ---- یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند!<\/h1>
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
دل ندارم در عزایت مرثیه خوانی کنم
ور نه دنیا را به یک مصرع به هم میریختم
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
هر سحر آفتاب من مولاست
همه دار و ندار من مولاست
به خراسان که جز کویری نیست
علت انتساب من مولاست
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]
گفت روزی به من خدای بزرگ
نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی که مراست
چهرهات را به خندهای نگشود!
این هوا، این شکوفه، این خورشید
عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو
این شب و ماه و آسمان کبود
این همه دیدی و نیاوردی
همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من
گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ
بیشکایت نمیکنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی
که درست است هرچه حق فرمود
خوش سراییست این جهان، لیکن
جان آزادگان در آن فرسود
جای اینها که بر شمردی، کاش
در جهان ذرهای عدالت بود.
فریدون مشیری
نوشته شده توسط : علی انصاری
نظرات دیگران [ نظر]