--- > <----
نوشته شده توسط : علی انصاری
نوشته شده توسط : علی انصاری
نوشته شده توسط : علی انصاری
نوشته شده توسط : علی انصاری
نوشته شده توسط : علی انصاری
با همه بی سر و سامانیم / باز به دنبال پریشانیم
دلخوش گرمای کسی نیستم / آمده ام تا تو بسوزانیم
آنکه سوخت وشعله کشید معنای آتش داند.
نوشته شده توسط : علی انصاری
آقا جان!
تقصیر دلم چیست اگرروی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رؤیاست
نوشته شده توسط : علی انصاری
گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من
چنان که عطر تنت در رواق ها جاریست
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من ؟!
التماس دعا
نوشته شده توسط : علی انصاری
باز هم عشق بازی با مولایمان
اما یک نکته: اشعار و نوشته ها در بند عامیانه گویی هستند که برخی کلمات بکار برده می شود که البته بکار نرود بهتر است!
مثلا: جمله : حتی دروغکی شده از عاشقی بگو از اصل صحیح نیست و فقط از دید کم سوی ما و ذهن کوتاه ماست که به
زبان جاری شده است ، آیا مولایی که سراسر مهربانی است و عطوفت! اینگونه جملات با او همخوانی دارد ؟ فتأمل!
ناخواسته به روی سیاهم نگاه کن!
یک بار هم به خاطر من اشتباه کن!
جانا! مگر شکستن دلها گناه نیست
قربان دل شکستن تو - پس - گناه کن!
با یک نگاه می کشی و زنده میکنی
مابین مرگ و زندگی ام ، یک نگاه کن!
حتی دروغکی شده از عاشقی بگو
امشب مرا برای همیشه سیاه کن!
کشتی مرا، ولی مرا از پیش کشته ات
تابوت بی قرار مرا سر به راه کن!
نوشته شده توسط : علی انصاری
الهی من تو را یاری نکردم
به غیر از معصیت کاری نکردم
جوانی را امانت داده بودی
امانت را نـگهـداری نـکردم
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ